جستجو پیوند ها تماس با ما آرشیو اخبار صفحه نخست
 
شهید : احمد رضوانی زاده
فرزند : غلامحسین
متولد : 1341
محل تولد : کازرون
تاریخ شهادت : 1363/12/24
محل شهادت : شرق دجله (عملیات بدر)
محل دفن : کازرون امامزاده سیدمحمد نوربخش
 

زندگی نامه شهید احمد رضوانی زاده

احمد دوران ابتدائی را در دبستان ناصری و متوسطه را در دبیرستان شهید وحیدی وشهید بستانپور بپایان رسانید، احمد بعد از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان برای اینكه بتواند زندگی روزمره خود و خانواده را بهتر بچرخاند تصمیم گرفت روزها كار كند،او وقتی كه فهمید در خانواده‌ای زندگی می‌كند كه از نظر مالی ضعیف هستند شبانه روز را جهت رفع اینكه بود تلاش كرد او دیگر فهمیده بود كه طلب چیزی كردن از پدر درست نیست به همین خاطر كار می‌كرد تا بتواند تمام امكانات خود را فراهم سازد و خوشحال بود كه توانسته است كمی از فشار بار را از خانواده خود كم كند بهر حال زندگی با همه سختیهائی كه داشت اما برای او لذت‌بخش بود كه الحمدلله در خانواده‌ای نبود كه در آن فساد باشد و همیشه ذكر خدا را بجا می‌آورد كه هرچه نداریم اما ایمان و اعتقادی هر چند بقدر خواندن نمازی دست و پا شكسته داریم بهر حال با تلاش فراوانی كه داشت توانست زندگی خود را سر و سامانی دیگر بخشد، با شروع انقلاب فعالیت خود را جهت پیشبرد آن آغاز كرد روزها در راهپیمائی ها و شبها پشت بامها همراه با دیگر دوستانش فعالیت بسزائی داشت و بعد از به ثمر رسیدن انقلاب تصمیم گرفت خدمت سربازی را در سپاه بگذراند و به همین منظور در تاریخ 12/1/61 با جمعی دیگر از دوستانش در سپاه مشغول بكار شد.

احمد در همان اوائل دبیرستان مطالعات خود را آغاز كرد و از هر كتابی كه مطالعه می‌كرد یادداشتهائی زیادی برای خود برمی‌داشت، او عشق و علاقه زیادی به روحانیت داشت و به همین خاطر كتابهائی از شهید مطهری و شهید دستغیب و... را مطالعه می‌كرد و مطالب آنها را مدنظر خود قرار می‌داد و در زندگی خود بكار می‌گرفت تا اینكه بعد از مدتی كه گذشت دستور دفاع از كشور اسلامی داده شد و احمد بر آن شد كه هرچه سریعتر خود را برای اعزام به جبهه آماده و ادامه حیات خود را در آنجا بگذراند و از همین جا اعزام او به جبهه آغاز می‌شد، اعزام به سوی نور، اعزام به سوی عشق شهادت، اعزام به سوی بهشت.

احمد در تاریخ 7/9/60 از طرف بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراهی چندین نفر از دوستانش راهی جبهه غرب كشور شد، جبهه‌ای مملو از معنویت، جبهه‌ای از ایثار ... .

و علاقه زیادی به جبهه داشت و جبهه را بر همه گرفتاریهای خود مقدم می‌دانست و به همین منظور می‌رفت تا كلید فنونها و آموزشهای سبك و سنگین بیاموزد و تا در مواقع ضروری بتواند استفاده كند او در مانورها و رزمهای زیادی شركت می‌كرد تا بتواند هم به دیگران و هم برای خود تجربیات زیادی بردارد.

اخلاق و مدیریت و فرماندهی احمد برای همه رزمندگان واضح و مشخص بود آنچنان خود را ساخته بود كه همه را بسوی خود جذب می‌كرد و بالاخره بعد از مدتی كه در جبهه بود برای بازدید به خانواده خود به كازرون برگشت او وقتی كه به شهر آمد احساس دیگری داشت و اصلاً نمی‌خواست كه در شهر بماند به اندازه‌ای كه هر وقت مسئله ازدواج مطرح می‌شد در جواب می‌گفت تا جنگ هست ما باید در جبهه بمانیم و انشاءالله بعد از جنگ ازدواج خواهم كرد. تا اینكه برای سومین بار كه از جبهه برگشته بود از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به او مأموریت داده شد كه مسئولیت بسیج سپاه پاسداران را به عهده بگیرد. و در آنجا انجام وظیفه نماید، خلاصه در تاریخ، 26/11/61 مسئول بسیج سپاه پاسداران را بعهده گرفت تمام نیروهای بسیج را زیر نظر داشت و شبانه روز در بسیج انجام وظیفه كرد بطوری كه هفته‌ای یكبار به خانه خود می‌آمد و وقتی از او سؤال می‌شد كه چرا به خانواده خود سری نمی‌زنی در جواب می‌گفت قبول كردن مسئولیت بسیار سنگین است و هركس كه مسئولیتی را قبول می‌كند تازه اول كار او می‌باشد خلاصه بعد از آنكه برنامه‌های بسیج را منظم كرد عشق به جبهه به او اجازه نداد كه در بسیج بماند و دوباره تصمیم گرفت به جبهه برگردد و همگام با دیگر برادران به نبرد با مزدوران بپردازد.

احمد در تاریخ 2/12/62 مسئولیت یك گردان از طرح لبیك یا خمینی بنام گردان زید بن حارث را پذیرفت و با آن برادران راهی به جبهه نور علیه ظلمت شد، هنگامیكه این گرد ان اعزام به جبهه می‌شدند انبوه زیادی از مردم آنها را بدرقه كردند در آن روز شهر هوائی دیگر داشت همه و همه به فكر این عزیزان بودند دوست و دشمن می‌گفت كه چه خبر است: جوانان كجا می‌روند؟ بله می‌روند تا كه قضیه جنگ را یكسره كنند، می‌روند تا كربلا را آزاد سازند، برادران به دوستان خود وعده آزادی كربلا و به مادران خودشان وعده زیارت را می‌دادند تا اینكه آنها از دیده‌ها پنهان شدند مأموریت احمد با این گردان 45 روز بیش نبود اما بقول خودش وقف بر جبهه شده بود و بر آن شد كه مأموریت خود را به 6 ماه و بعد از آن به یكسال تمدید كند در این مدت او در ابتدا مسئولیت گردان ابوذر را بعهده گرفت و  با آن برادران به نبرد پرداخت و بعد از چندی فرمانده عملیاتی گردان كمیل از (تیپ المهدی) را قبول كرد و بالاخره برای وداع آخرین به خانواده خود بازگشت.

احمد در تاریخ 24/11/63 برای آخرین بار به شهر بازگشت تا با همه وداع كند، وداعی آخرین، وداعی پر از عشق به الله، وداع خون و شهادت، وداع الی‌ الله.

او با همه خداحافظی كرد و برای آخرین بار تمام هستیهای زندگی را در نظر خود مجسم كرد و می‌رفت تا عهدی را كه با خدای خود بسته بود به اجرا بگذارد. او عاشق حسین(ع) بود و عاقبت در تاریخ 24/12/63 در عملیات ظفرمندانه (بدر) با بدنی بدون سر به معشوق شتافت و سر او در سحرای كربلا باقی ماند.

خداوند او را با سرور شهیدان حسین بن علی (ع) محشور بگرداند و ما را در ادامه راهش ثابت قدم بدارد.

احمد رضوانی زاده,زندگی نامه شهید احمد رضوانی زاده,تقویم شهدا,شهدای کازرون 1363/12/24

برداشت مطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد