جستجو پیوند ها تماس با ما آرشیو اخبار صفحه نخست
 
شهید : قاسم زارع
فرزند : علی
متولد : 1342
محل تولد : کازرون
تاریخ شهادت : 1366/07/01
محل شهادت : شلمچه
محل دفن : کازرون امامزاده سیدمحمد نوربخش
 

خاطرات دوستان:

حاج رحیم قنبری فرمانده گردان ثارالله: قاسم هیچوقت از شجاعت خویش چیزی بر زبان نمی آورد و زبان من قاصر از گفتن رزم و دلاوری ورشادت های وی میباشد.

حاج رحیم قنبری رزمنده دلاور هشت سال دفاع مقدس و فرمانده گردان خط شکن ثارالله از لشکر 33المهدی بمناسبت بیست و ششمین سالگرد عروج ملکوتی فرمانده شهید قاسم زارع  وچند تن از یارانش گفت:قاسم در دوران دفاع مقدس تا لحظه شهادت به امام خویش لبیک گفته و با جدا شدن از خانواده و سه فرزند خردسالش مردانه در کنار دیگر رزمندگان جنگید.
این مرد بزرگ تمام فکر و ذکرش خدا و جهاد در راه خدا بود،در گردان ثارالله و در عملیات های کربلای چهار،پنج و هشت شرکت داشت و بارها در کنار من مجروح گردید وبلا فاصله پس از ترخیص از بیمارستان به جبهه باز می گشت و همین باعث گردیده بود تا زبانزد خاص و عام شود.همه دوستا ن در گردان از دلاوری و جوانمردی قاسم صحبت می کردند و من نیز بارها ایثار و از خود گذشتگی اوارا نظاره گر بودم.هیچوقت از شجاعت خویش چیزی بر زبان نمی آورد و زبان من قاصر از گفتن رزم و دلاوری و رشادت های وی می باشد.
قاسم این یار امام خمینی و فاتح فتح المبین و خرمشهر در تاریخ 1366/07/01 در شلمچه بعد از شهرک دو ایجی در کنار نهر جاسم هنگامی که گردان ثارالله در خط پدافندی مورد هجوم دشمن  بعثی قرار گرفته بود با  گروهان  خود  وارد  منطقه گردید و به یاری دیگر رزمندگان گردان شتافت و پس از نبردی جانانه در یکم مهرماه شصت و شش توسط گلوله توپ دشمن با سه تن از همرز مانش در حالی که در آغوش من قرار داشت در مدرسه عشق قبول گردید و آسمانی شد.
حاج رحیم این خاطره را گفت اما روح بلند وایثارش مانع گردید تا بگوید یکی از سه نفری  که همراه قاسم ودر آغوش خویش به شهادت رسید برادرش ابراهیم قنبری بود.
روح بلندشان شاد و راهشان پر رهرو باد.

 

قاسم چند روز قبل از شهادت از نگاه برادر

به علت مجروحیت در بیمارستان شهید مطهری تهران بستری بودم که قاسم همراه با سردار حاج فظل الله نوذری (جانشین وقت گردان ثارالله)به عیادتم آمدند،چون حالم خوب نبود و وضعیت جسمانی خوبی هم نداشتم قاسم با دستانش به من غذا می داد و همزمان می گفت هیچ ناراحت نباش که خداوند تو را پاداشی بزرگ خواهد داد.
نگاهش به من طوری بود که به دلم نشست این آخرین دیدار با برادرم می باشد،وقتی از من خداحافظی می کرد که به جبهه برگردد،به او گفتم کاری نداری(منظورم وصیت بود)همانند همیشه لبخندی زد اما چیزی نگفت و رفت.سه یا چهار روز از رفتنش نگذشته بود که خبر شهادتش به من رسید.

شهید قاسم زارع : نوبت شهادت به من رسیده است

در منزل فرمانده شهید عباس اسلامی نشسته بودیم که، یکی از اقوام گفت: این هم عباس که به شهدای فامیل پیوست، تا ببینیم نوبت به چه  کسی رسیده است در همین موقع شهید قاسم زارع گفت: نوبت به من رسیده است و درست شش ماه بعد بعنوان پنجمین شهید فامیل به آنان پیوست.

خاطرات , خاطرات شهدا , خاطرات شهید قاسم زارع , شهدای کازرون , تقویم شهدا 1366/07/01

برداشت مطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد